باز هم آدینه ای آمد ولی مهدی کجاست؟
یک نفر می گفت مهدی جمعه ها در کربلاست
رو به سوی کربلا کردم که فریادش زنم
باز هم با ندبه ای از هجر مولا دم زنم
آمد از سویی ندایی: ای اهل انتظار!
اندکی دیگر صبوری، می رسد دیدار یار
این متن ها برای من -آقا- نمی شود
با این پیام ها دل من وا نمی شود
بگذار راست بگویم پس از عمری ادعا
قفل فرج به کذب و ریا و ا نمی شود
سلام مهربون خوبی ..

دلم از دست مردوان این زمونه دلگیره..
همه اش دوست دارم که این دنیا لعنتی مجازی..
را رها کنم ولی بازم دلم میگره برای بعضی از انسان..
پاک و مهربون والاااااا دوست دارم همیشه سیاه باشم..
وزشت و عینو ابلیس ولی همیشه سعی کردم خودم باشم..
یه رنگ که مطمن ان رنگ سیاهه فقط..
مننونم از شماا که قدم رنج فرمودند و کلبه فقیرانه ما را نورانی کردید مهربون ....
موفق باشی و انشاالله مثل اسمت به تمام ارزوهایت برسی.
والااااااااا
شب سردی است ، و من افسرده.
راه دوری است ، و پایی خسته.
تیرگی هست و چراغی مرده.
می کنم ، تنها، از جاده عبور:
دور ماندند ز من آدم ها.
سایه ای از سر دیوار گذشت ،
غمی افزود مرا بر غم ها.
فکر تاریکی و این ویرانی
بی خبر آمد تا با دل من
قصه ها ساز کند پنهانی.
نیست رنگی که بگوید با من
اندکی صبر ، سحر نزدیک است:
هردم این بانگ برآرم از دل :
وای ، این شب چقدر تاریک است!
خنده ای کو که به دل انگیزم؟
قطره ای کو که به دریا ریزم؟
صخره ای کو که بدان آویزم؟
مثل این است که شب نمناک است.
دیگران را هم غم هست به دل،
غم من ، لیک، غمی غمناک است